هديه خدا محمدرضاجونهديه خدا محمدرضاجون، تا این لحظه: 10 سال و 10 روز سن داره

جوجه جون من

14 ماهگيت مبارك

سلام جوجه قشنگم 14 ماه از با هم بودنمون گذشت . خوشحالم كه پيشم هستي و به زندگيم جون ميدي . عزيز مهربونم پسر ماهم مامان خيلي خيلي خيلي عاشقته. احوالات جوجه در 14 ماهگي: روابط : به خاله بنفشه خيلي علاقه داري و به بچه هاش البته ديگه هر كي بخواد از خونه بره يا تو از پيششون بري حدود يك دقيقه جيغ ميكشي و بعد سرت رو گرم ميكنم و تو هم آروم ميشي . با ايليا هم هميشه كل كل داري آخه اون هميشه داد ميزنه تو هم سرش داد ميزني اما با هركي آروم باشه تو هم آرومي باهاش و بازي ميكني . رفته بوديم پرسه (عباس آقا) خدا رحمت كنه ، حاج آقا حرف ميزد و صداي بلند گو زياد بود هر وقت داد ميزد تو هم بهش داد ميزدي و ميگي هاااا هااااا همه تو مجل...
31 خرداد 1394

تصميم كبري

عزيزم سلام (13 ماه و 9 روز) ديگه الان به خونه جديد نقل مكان كرديم .اما شما خيلي اذيت شدي و منم دست تنها بودم و بابايي بود فقط شما هم نميدونم چرا گوشت عفونت كرده و همش در حال گريه هستي . واقعا سخت شده نگهداري از شما با اين جابجايي . مامان جون هم چند وقته گفته ديگه نميتونه شما رو نگه داره منم نمي خوام شما رو بذارم مهدكودك واسه همين بهم گفتن از كار برگردم . منم به اداره اعلام كردم و منتظر روزي هستم كه بگن ديگه نيام اداره . تصميم خيلي سختيه . مديراداريمون خيلي از عواقب بد اين كاربرام گفت ومنم بهشون گفتم:ا ين تنها راهم و اشتباه ترين تصميممه . اگه مامان جون ميتونست شما رو نگه داره من كارم رو ترك نميكردم اما حالا اون بنده خدا هم مشكل...
9 خرداد 1394

جشن تولد يكسالگي

تولدت مبارك عشقم با يكماه تاخير در آخرين روز سيزده ماهگيت تولدت برگزار شد با تم زنبوري .   طبق معمول خاله ها خيلي زحمت كشيده بودن تزئينات رو خودم آماده كرده بودم اما دكور رو خاله ها چيدن و سالاد رو هم درست كردن و روز تولد با خودشون آوردن . مهمونا ابتدا با شربت و شيريني و بستني پذيرايي شدن رقص و پايكوبي شروع شدكه تو هم خيلي پايه بودي و همكاري ميكردي ، بعد باز كردن كادو ها و عكس گرفتن با همه مهمونا و خوندن تولدت مبارك و بريدن كيك و بعد هم ساندويچ سالاد اولويه و بازهم رقص و شادي و بعد هم رفتن مهمونها جشن به اتمام رسيد. با اتفاقاتي كه رخ داد و بد هم بود اما تولد خوبي شد و خيلي خوش گذشت . خاله ها و دو تا ...
3 خرداد 1394

13 ماهگي جوجه

سلام عزيز دل مامان عزيزمن يكسال رو تمام كردي و وارد سيزدهمين ماه زندگيت شدي مباركت باشه عزيزم توي اين ماه هم بيشتر روي راه رفتنت تمركز داري و خوب هم راه ميري . اصلا در و ديوار رو نگرفتي كه راه بري منم فكر ميكردم تا راه رفتنت زياد مونده اما تو في البداهه شروع كردي بدون كمك گرفتن راه ميري . منم همش دولا دولا دنبالتم . همش هم دستمون رو پس ميزني تا نگيريمت . وقتي هم مي افتي روي باسنت مي خندي و ميخزي تا يك چيزي رو بگيري و بلند شي و دوباره راه بري . اين روزا من كمتر ميتونم بهت رسيدگي كنم . چون داريم كم كم وسايل رو ميبنديم و ميبريم خونه جديد . سعي ميكنم اين هفته تموم بشه تا بتونم برات برنامه ريزي كنم عزيزم . ح...
3 خرداد 1394
1